دومین سالگرد سانچی

می سوزد و فریاد میزنم ,  می سوزد و اشک میریزم ,شیون میکنم و لبخند می زند , به سمتش دست دراز میکنم و دست هایش را پشتش قایم میکند , نزدیک میشوم  و دور میشود ؛ ناگاه آتش زبانه میکشد.

   هراسان از خواب میپرم.زمان و مکان را به یاد نمی آورم. منگ منگم,گیج گیج.در ذهنم قیافه اش را مرور میکنم.یاد ندارم تا بحال اورا حتی ثانیه ای بیرون از عالم خیال دیده باشم. هرچه بیشتر میگردم کمتر پیدا میکنم.چند روزی میشود که هرگاه چشمانم را میبندم جسم سوخته اما در عین حال استوارش را در پس پرده پلک هایم میبینم.دقیق بعد از آن اخبار کذایی.

ادامه مطلب

کشتی به آتش لنگر زده

میکنم ,میشود ,یاد ,آتش ,گیج ,سوزد ,میکنم و ,می سوزد ,سوزد و ,میگردم کمتر ,کمتر پیدا

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مربی کشاورزی پرسشنامه سیاهه ی رفتاری کودک (CBCL) آخنباخ شورای دانش آموزی دبیرستان نمونه دولتی بحرالعلوم فارسان آموزش سیاه قلم-آموزشگاه نقاشی راه کمال الملک سامان ایران تولید کننده انواع کانکس روستای جادوگران در ماینکرافت وبلاگ غیر رسمی 120 کلیک فروشگاه گیفت کارت های مجازی حوله های تبلیغاتی بلفاروپلاستی